زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
دقم دادنـد جـانـم را گـرفـتـند همه تاب و تـوانـم را گـرفـتند جوانی داشتم خوش قـدّ و بالا فلک دیدی جوانم را گرفـتند؟ فلک پرپر ز کین پیغـمبرم شد علی اکـبر؛ عـلیِ اصغـرم شد برایش کوچه وا کردند ای وای چـقـدر اکـبر شـبـیه مادرم شد به چشم خود خزانش را نبیـند غــم آرام جـانـش را نـبــیـنــد دعـا کـردم سر نـعـش جـوانـم کسی داغ جـوانـش را نـبـیـنـد مـبادا گـلـشـنی پـژمـرده باشد که بیگل باغبان افسرده باشد کسی میفهـمد از حال دل من که در غربت جوانش مرده باشد گلی که خود بدادم پیچ و تابش به اشـک دیـدگـانـم دادم آبـش در این گلشن خدایا کی روا بود گل از من دیگری گیرد گلابش زمین خوردی خزانی شد بهارت نـزارم مـیکـنـد حال نـزارت نــدارد قــوتـی پــاهــایــم امــا میآیـم بـا سـر زانـو کـنـارت امان از ضرب با شدت علی جان تو را کشتند با سرعت علی جان گـلـم از کـیـنه گشتی ارباً اربا زمین خوردی تو با صورت علی جان ترک خورده شـبـیه من لبانت شـبـیه تکه چـوبی شد زبـانت رمـق دیگـر نـدارد دسـتهایم بگیرد لخته خون را از دهانت عـلی اکـبـرم! دردت به جـانـم نـبـی دیـگـرم! دردت به جـانم نکش پا بر زمین در پیش بابا عزیز پـرپـرم دردت به جـانم " به هرجا بنگـرم تنها تو بینم نشان از روی زیـبای تو بیـنم به هر جا ردی از جسم تو پیداست به صحرا بنگرم صحرا تو بینم" بـنـازم لحـن بابـا گـفـتـنـت را نکـش از دسـت بابا دامنت را نشستم روی خاک و با تـحـیر تمـاشا میکـنم جـانکـندنت را فـراقت میکـند پیـرم همینجا به من باشد که میمیرم همین جا ندارم پای رفـتن سوی خـیـمه کـنار تو زمـینگـیرم هـمینجا نخـواهـد کـرد داغ تـو رهـایم بـلـرزد مثـل دسـتـانم صـدایـم پس از وقتی که تابوت تنت شد گـرفـتـه بوی تو دیگـر عـبایم |